در جریان تاپیک های قبلم باشید گفتم باهمسرم مشکل دارم بامادرم زندگی میکنم وقتی فهمید قصد جدایی دارم باز برگشت شروع به التماس کرد گفتم میبخشم اما فعلا برنمیگردم این مدت خیلی فکر کرده بودم خیلی روی خودم مطالعه کرده بودم تصمیم گرفتم به خودم احترام بزارم چند روز پیش تلفنی صحبت میکردیم شروع به فهاشی کرد قطع کردم الان میگه زن باید خودش کوچیک کنه میگه تو عوض شدی تو مثل قبل عاشق نیستی زنای دیگه مثل تو بودن کارشون به جدای میرسید قشنگ گفت تو همیشه باید بیایی بچسبی به من ومراقب زندگی باشی به جدایی نرسه منم بهش گفتم یه مغرور خودخواهی
یکی تیشه بگیرید؛ پیِ حفره زندان… چو زندان بشکستید؛ همه شاه وُ امیرید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خودتو ناراحت نکن سختیای زندگی انگار تمومی نداره منم خیلی تو زندگیم اذیت شدم هنوزم همون جوره زندگیم د ...
از این ناراحتم که انتظار داره من بخاطرش خودم تحقیر کنم گفت برم سراغ زن دیگه باز میمونی گفتم نه بعد شروع کرد فهاشی که در حد حرف بوده ولی تو باید بگی با صد تا زن بری من باز ولت نمیکنم آره پیغمبری ولت نکنم
یکی تیشه بگیرید؛ پیِ حفره زندان… چو زندان بشکستید؛ همه شاه وُ امیرید
همین روالو ادامه بده و خودتو کوچیک نکن نزار ب هدفش برسه زندگیتو حروم همچین آدمی ک فقط خودش واسه خود ...
دیشب هرچی توهین کرد رو خودم نزاشتم قبلا میزدم زیر گریه دیشب نه همیشه حتا تعریف کردنش منته گفت آره من نزاشتم مثل دخترای اقوامت بدبخت باشی گفتم این دید تو همه بدبختن
یکی تیشه بگیرید؛ پیِ حفره زندان… چو زندان بشکستید؛ همه شاه وُ امیرید
از این ناراحتم که انتظار داره من بخاطرش خودم تحقیر کنم گفت برم سراغ زن دیگه باز میمونی گفتم نه بعد ش ...
شوهرت کمبود شدید داره
عجب آدمی حالم به هم خورد
برون شو ای غم از سینه، که لطف یار میآید / تو هم ای دل ز من گم شو، که آن دلدار میآید /// نگویم یار را شادی، که از شادی گذشتست او / مرا از فرط عشق او ز شادی عار میآید
دیشب یه لحضه حرف غذا خوردن شد گفتم خانمها شکمو نیستن ولی نود در صد آقایون خیلی به غذا اهمیت میدن بعد در مورد یکی اقوام مثال زدم زود به خودش گرفت گفت تو نمک به حرومی تو باید هزارتومن بامنت بهت بدن تا مثل قبل نشدی زنگ نزن من خونه مامانت مرغ خریدم حالا چی یک سال اومد تو خونه مامان من نشست مامانم بدبخت خونه نداره دوتا اتاق یه اتاق گرفته بود زمستون مامانم اسیر شد
یکی تیشه بگیرید؛ پیِ حفره زندان… چو زندان بشکستید؛ همه شاه وُ امیرید