مادر شوهرم عین چی بهش خدمات میده
از غذای اماده بگیر تا بازار رفتن و هرجا میبرتش
شوهرش همش اونجا دلایه بهترین غذا ها براش فراهم میکنه مادر شوهر
از یه طرف هنوز خواهر شوهرم وستقل نیست از طرفی میگم چقدر زندگیش راحته
برای خودش ماشین شوهرش زیر پاشه اینور اونور میره بعد شوهر من ماشینشو نمیده تا سر کوچه ببرم (برای من اخه برای اونا خوبه)
درس و کار برای من اخ بود برای خواهرش خوبه و تشویقش میکنند
الانم من انگیزه سر کار رفتن ندارم شوهرم رضایت داده(تو رو خدا دعام کنید یه کار خوب پیدا کنم)
شوهرشم توی خونه خیلی کمک میکنه شوهر ما فقط دستور میده
خیلی دلم گرفته بخدا
حرف حرف خواهر شوهرست وضع مالی خوب برای خودش همش میره خرید و دور دور
بعد ما از بی پولی نمیتونیم بریم سر کوچه چون بچه ها چششون میخوره چیزی نمیتونیم بخریم