از باطن زندگیا خبر نداری عزیزم ، من مشکلاتم مجردی هزار برابر تو بود بابای منم هزار برابر بدتر از باباش شما خسیس و بی مسئولیته و مامانم با هزاااارتا مشگلات و قرض جهیزیه جور کرد واسم از شوهرمم که به شدت متنفرم. فقط نقطه مثبت زندگیم همون وجود مامانمه که همیشه هوامو داشته
من برای جهیزیم پول کم اوردم 2 روز هم مونده بود به عروسیم سرویس چوب رو بیعانه داده بودم نمیتونستم جور کنم. تو حیاط نشسته بودم داشتم گریه میکردم شوهرم اومد فهمید بنده خدا خودش هم دستش خالی بود 5 تیکه وسیله بزرگ باید میخرید برای خودش رو زورکی جور کرده بود نداشت که بهم بده بهم گفت بیابریم حلقه هامون بفروشیم مثل همون بدلی میخریم هیچکس نمیفهمه من قبول نمیکردم ولی آخرش چاره نداشتم حلقه هامونو فروختیم جور کردیم. منم کلی ناامید شده بودم اون چندروز آخر انقد غصه خورده بودم لاغر شده بودم ولی لحظه آخر همه چیز درست شد. خدا بزرگه عزیزم یه جوری دستتو میگیره که خودت باورت نمیشه
خود من تو عقدم مثل تو خونم امادس قراردادو بستم جهیزیه ندارم برم سر زندگیم
همه مشکل دارن گلی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
