منم نمیزارم پیششون چون کمردرد و پادردن و نمیتونن ولی زن داداشم میاد همینجور بچشو ول میکنه اونجا و میره منم ناراحت میشم که مامانم واسه بچه اون خیلی به خودش فشار میاره و بچه های من هیچ ولی هیچی نمیگم دیگه
یوقتایی که اونجام اگه بچه ها خواب باشن میرم پیاده روی