اول ک بگم پسر خالم ۲۵ سالش بود ک عاشق ی دختری شد بعد اون دختره پسر خالم رو نخواست ووو رفت عروسی مروسی کرد حالا چند تا هم بچه داره ک تا الان پسر خالم هنوز ب داغ اون هیچ عروسی ووو هیچ نامزدی نکرد حتی ی دفعه اومده بود ب زور خالم رفن خاستگاری ی دختری رفته بود تو اتاق با ی دختری حرف بزنن ب دختره گفته بود وقتی میریم بیرون بگو از من خوشت نیومده😐😐😃 اون دخترم همینو گفت و خلاص الان حدود ۴۵ سالشه پسر خالم ک چند روز پیش با ی دختره ۱۵ ساله عروسی کرد 😷حالا کاش دختره دختر بود جاریش رو میخواد بخوره
ی شب قبل عروسی جاریش بش گفت بیا عزیزم کمکت بدم اتاق رو بچینی ی چشم غره ای اومد بعد گفت لازم نکرده وو رف 😒 شب عروسی دختره از ماشین پیاده نمیشد میگف خونه رو بزنید ب نامم چون بابات مریضه (ب پدر خالم میگفت) باید این خونه ب نام من بشه بعد با هزار تا حرف اوردنش پایین ولی خونه رو ب نامش نزدن بعد اینو بتون بگم پسر خالم چیزی نیسش هااا جلو رویما لباساش رو عوض میکنه دست و پاچلفتیه وو شلوارک میپوشه ک همه جاش معلومه بعد این پیرهن شو جلو همه میده بالا دست میکنه تو نافش و دو دیقه ای ی بار میزنه رو شکمش😒😅خلاصه دیگه یک ب یک بدتر😕الانم خواستم با این خاطره ی دو روز پیشم حوصلتون سر نره ایشالله خوش باشید و صاحب همچنین زنی در فامیل نشید
در ذمن من ۱۴ سالمه هنوز نمیودم شوهر چیه بعد این با ۴۵ سالههه😷😅😅😅واقعااااا براوووووو اونم با همچین مردی