حس و حالمخوش نیست... دلتنگ روزایی هستم که عاشق هم بودیم توگوشمقول روزای خوبومیداد ....دلتنگ روزایی هستم که فکر میکردم تا ابد مال منه...فکر میکردم نباشمم دستش به کسی نمیخوره...چرا با من بد کرد؟. مگه قرار نبود الان عقدمون باشه؟ کجایی لعنتی؟دست کیو گرفتی کیو لمسکردی ؟ کاش با من بد نمیکردی کااااش خیانت نمیکردی...کاش حداقل اشتباه خودتو قبول داشتی ... لعنتی رفتی دیگه برنگرد گاهی میای من هفته ها به خودمنمیتونم بیام... خاطراتمون کل شهرپیچیده... کا تبریز خاطرات ماست.تمامکافه ها کافی شاپ ها... مراکز خرید...بازار...پارکها..خیابوناش حتیکوچه هاش...
من ۲سالونیم با تو زندگی کرده بودم من با تو هزار تا آرزو داشتم تو تنها مرد من بودی...
چطور از این همه خاطرات گذشتی و لباتو رو لباییکیدیگهگذاشتی چطور لمسشکردی....