سلام امروز حالم گرفته هست خواستم یکم منو راهنمایی کنید،من شوهرم خیلی رک گو و عصبی هست و خیلی هم بدبین و زود قضاوت کن.طوری هست که اصلا نمیتونم جلوش حرفی بزنم یا اسم کسی رو بیارم،حقیقت شوهرم شهرستانی هست طرز فکرش خیلی....😔خانوادش اصلا با من خوب نیستن بخاطر همین هر اتفاقی توی خانوادش میوفته نمیزارن من بفهمم ،مثلا هفته پیش برای برادر شوهرم رفته بودن خواستگاری، من جاری هام باهام خیلی خوب هستن و فقط اونا منو میفهمن،یکی از جاری هام ماجرای خواستگاری برادر شوهرم رو بهم گفت ،ولی گفت به کسی نگو ،برام چیز عجیبی بود که حتی از شوهرم هم مخفی کرده بودن،من به شوهرم ماجرا رو گفتم و گفتم که تو خبر داشتی گفت نه ...بعد صدتا داد و فریاد که به تو چه ربطی داره که کجا رفتن و اومدن چرا فصولیشون میکنی،منم بخدا اصلا اینجور آدمی نیستم که بخوام دنبال حواشی برم یعنی اصلا وقت برای این کارها ندارم. خلاصه شوهرم فرداش رفته بود زنگ زده بود به جاری هام که حق ندارید آمار کسی به این بدید...یعنی من 😔جاری هم از دست من دلخور که چرا گفته بودی ...دلیل اینکه به شوهرم گفتم هم این بود که هیچ کدوم از اعضای خانوادش برای خواستگاری من نیامدن چون از روز اول مخالف بودن ،ولی برای این برادر شوهرم میگن سنگ تموم گذاشتن منم دلخور شدم گفتم مگه چی کم داشتم من..شوهرم اون اوایل می فهمید همه اینارو اما الان نه ...مادر شوهر و خواهر شوهرام انقدر چرب زبون هستن که اونو بردن سمت خودشون اصلا حرف های منو قبول نمی کنه به هرکس هم بامن رفیق و صمیمی باشه زنگ میزنه و رابطمان رو با تهدید خراب میکنه ...نمیدونم چیکار کنم
اصلا جرات ندارم جلوش حرفی بزنم حتی درباره خانواده خودم،سریع میزنه تو چشمم منم خواهر ندارم دلم میخواد شوهرم باهام رفیق و همدم باشه ولی نیست😔مثلا اگه یهو بهش بگم پسر خالم ماشین خریده سریع گارد میگیره که بمن چه به تو چه...کلا همش میرینه بهم ببخشیدا تورو خدا بگید چیکار کنم با این آدم بی ظرفیت