زایمان طبیعی

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/28

تعداد پست: 1536

یه ماهه زایمان کردم بخیه داخلی خوردم یه گوشت اضافه زده بیرون واژنم رفتم دکتر میگه خوبه مشکلی نداری فقط بهم چرک خشک داد پماد ننوشت گفت خوب میشه

واقعا خوب میشه نیاز به پماد یا جراحی نیست؟؟

1400/03/10

18:19

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

اردیبعشقی۱۳۱۳

عضویت: 1399/12/07

تعداد پست: 112

خب عزیزم فعلا قرصاتو مصرف کن به حرف دکترت گوش بده..اگه دیدی قرصاتو مصرف کردی و خوب نشدی دکتر ی تصمیم دیگه ای میگیره

1400/03/10

18:21

0 نفر لایک کرده اند ...

_بقچه_

عضویت: 1400/02/16

تعداد پست: 966

کلا پماد برای بخیه هات استفاده نکردی؟

من بعد زایمان یه پماد زدم نه گوشت اضافه اورد نه جاش موند مخصوص جای بخیه بود

برو از داروخانه بپرس بهت میده

1400/03/10

18:21

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان دوقلوها

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

barlyaz

مدیر استارتر

عضویت: 1400/02/28

تعداد پست: 1536

کلا پماد برای بخیه هات استفاده نکردی؟ من بعد زایمان یه پماد زدم نه گوشت اضافه اورد نه جاش موند مخصو ...

اسمش چی بود

من پماد آلفا پرسیدم نداشت

1400/03/10

18:26

0 نفر لایک کرده اند ...

_بقچه_

عضویت: 1400/02/16

تعداد پست: 966

اسمش چی بود من پماد آلفا پرسیدم نداشت

خارجی بودیادم نیست

1400/03/10

18:27

0 نفر لایک کرده اند ...

avaavab

عضویت: 1399/12/05

تعداد پست: 831

ب مرور خوب میشه،نگران نباش

چیزای مقوی بخور و‌پروتیین

1400/03/10

18:30

0 نفر لایک کرده اند ...

شیرعسلی_ناناز

عضویت: 1400/02/26

تعداد پست: 718

من هیچ پمادی استفاده نکردم جاشم اصلااا مشخص نیست

گاه دلم میگیرد، از حرف هایی که در شانم نیست، از صداقتم که هیچکس لایق آن نیست...گاه دلم تنگ میشود، برای وعده هایی که میدانستم نیست، اما برای دلخوشیم کافی بود...گاه دلم میگیرد از سادگی هایم،. گاه دلم میسوزد برای وفاداری هایم...گاه دلم میسوزد برای اشکهایم،.گاه دلم میگیرد از روزگاری که در آنم... انقدر صبور بوده ام ، آنقدر تحمل کرده ام ، که خستگی های عمرم روی قلبم سنگینی میکند، هیچکس هم مدال افتخار صبوری بر گردنم نیاویخت ،،، من فقط گرفتار یک عادت لعنتی شدم که در چشم دیگران وظیفه ای بیش نبود، و چقدر دیر فهمیدم صبوری که از حد بگذرد باران حماقت بر سرت آوار میشود..................این نبود آنچه در انتظارش بودم💔

1400/03/10

18:32

0 نفر لایک کرده اند ...