به خدا موندم چی کار کنم
الان 12 ساله هی ننش ما رو عذاب میده
6 تا داداش داره همه فهمیدن رابطه رو کم کردن خودشون حق میدن به زناشون جز شوهر من
میگه همش زیر سر شماهاس مامان من خوبه
به خدا جاری هام در کل خیلی خوبن
هم هسرشون به کارخودشون گرمه
همش جاری ها بهم میگن ناراحت نباش ول کن یه روز خودش میفهمه
من باید یه شب درمیون برم خونه ننش شام درست کنم ببرم یا برم کاراشو بکنم
واقعا راست گفتی
من الان تمام حرکات و حرفهای مادرشوهرم رو از شوهرم دارم میبینم
اصلا کپپپپپپپپپپپپپپپپپپپ همن
فک کن من زایمان کردم آه و ناله کردم مادرشوهرم گفت مادرررررررررررررررر مگه کسی زورت کرده بود
شوهرم یه نیم ساعت بعد اومد خونه دید افتادم گفت خودت بچه خواستییییییییی
یه چیزی تعریف کنم از دوران عقدمون بخندیدیم😂
تو عقد اصلا تنها نمیموندیم وبابام خیلی حساس بود یه روز رفت مسافرت...شبش شوهرم گفت میام تو اتاقت در حیاط باز کن دزدکی میام پیشت ..اومد تو اتاق همه خواب بودن ...بعدش یهو خوابمون برو و صبح ساعت 6پریدم دیدم یکی کنارم خوابیده😂هنگ کردم بلندش کردم گفتم پاشو صبح شده ..خیلی ترسید ولی خدا رو شکر همه خواب بودن راحت فراریش دادم 😂😂😂😉
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
