بعد از حدود دو سال دیروز رفتیم خونه خواهر شوهرم شهرستان نهار قرار بود اونجا باشیم خلاصه تقریبا ساعت سه رسیدیم تازه بلند شد برنج گذاشت بچه های منم گرسنه خیلی ناراحت شدیم البته خورشت و گذاشته بود حالا من مهمون داشته باشم خودم ومیکشم قبل از اذان همه چی آماده باشه بیشتر به خاطر بچه ها ناراحت شدم ضعف کرده بودن
برای چی جواب میدی قربونت؟چی رو میخوای قانع کنی؟کی رو میخوای راضی کنی؟این مردم از خداشون ناراضیان...از زندگیشون ناراضی آن...حالا تو میخوای اینارو توضیح بدی،راضی کنی؟ بعد به تو میگن تو یه جای دیگه هم بد بودی!بگید بیست جای دیگه هم بد بودم...شما تازه از یه بدی من خبر دارید؟من پر بدی ام...برای چی دفاع میکنید؟ما تاکی میخوایم این بازی رو بگذاریم؟چرا ما میایستیم تو پیستی که مردم مشت بزنن میافتیم به بدبختی بلند میشیم دوباره بزنن باز دوباره بلند بشیم!این هنره؟!
درسته كه بايد غذاش حاضر ميكرده اماااا مگر شما با خانواده شوهر تعارف داريد؟؟؟؟
خانم جان بحث شكم خودت كه نيست شكم بچته پس خجالتا رو بذاريد كنار بلند شيد يه لقمه تخم مرغ بديد دست بچتون....من اينجور مواقع تخم مرغ ميدم بچم قال قضيه رو ميكنم
میتونست بپزه دمنده.یا قبل اومدن زنگ بزنه بگه حدودا کی میرسین کلا بعضیا بیخیالن.بی مسولیتن هیچ چیز قانع کننده ای الان وجود نداره بخواد توجیه کنه ساعت۳ دیره