سر شام شوهرم رفت شیشه ترشی رو اورد من اشتها نداشتم فقط کمی ماست خوردم شیشه بغل دستم بود ترشیش یه کم مونده بود حسابی ترش شده بود به گفته شوهرم چون من لب نزدم. یهو بوش که خورد به دماغم حالت تهوع گرفتم معدم سنگینه وای حالم یه جوریه نمیدونم چجوری بگم عین حامله ها که بو حالشونو بد میکنه! اینم بگم حامله نیستم و امکان نداره که باشم خداروشکر پس نگید بارداری😕 یه چیز بگید بخورم بهتر شم توروخدا
ندارم هيچ اميدي به اين دنياي تبعيدي... كه من از بد بياباني گرفتم راه دريا را..
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.