فقط لطفا منو قضاوت نکنین به حد کافی رنج کشیدم با حرفاتون بیشتر عذابم ندید
بیخبر پاشدم رفتم ماهشهر از اصفهان با مادرم انتظار ما رو نداشت گوشیو تو دستش دیدم نتونستم بگیرم بعد زنگ زدم فامیلش گفتن به ما ربطی نداره زنگ زدم باباش اومد گوشیو ازش گرفت قائم کرد
منم زدم از خونه بیرون صبر کنین باقیشو حوصله داشتید بگم تایپ کردم اما همشو یجا نتونستم ارسال کنم😔😔