منم دوستم خواهرش سرطان داشت رفت پیش یه فالگیر بهش گفت برا خواهرت پرواز میبینم.۴زمان دیگه تکلیفش معلوم میشه.سر۴هفته خواهرش فوت کرد.به خودمم خیلی چیزها گفت که بعضی هاشون الان بعد ۱۷سال دارخ اتفاق میفته
حالا من چون خودم اهل خوندن تاریخ هم هستم این چیزا رو بهتون بگم اصلادحیرون می مونید و اینا حرف خودم نیست حرفیه که تو کتاب های تاریخی هم هست : مثلا نقل شده که یه بار نادرشاه میره اصفهان و میره میدون نقش جهان اونجا با یه طالع گیر اشنا میشه بهش میگه پیرمرد طالع من رو بگیر ، پیرمرد طالع گیر قبول میکنه و وقتی نگاه نادر میکنه حیرت میکنه و دوباره طالع میگیره و دوبارع و دوباره ...
نادر میگه پیرمرد چی میبینی ؟؟ از چه متحیری ؟ پیرمرد میگه تو پادشاه خواهی شد و این در سرنوشت تو نوشته شده
نادر هم اخم میکنه و میگه چون میدونی من مال اینجا نیستم میخوای سر به سرم بزاری ؟؟؟ پیرمرد جا میخوره میگه نه من فقط حقیقت رو گفتم ، نادر میگه اگر اینی که تو میگی بشه من وقتی پادشاه شدم به تو لطف و محبت زیادی میکنم
بعد از اینکه نادر به پادشاهی میرسه به اصفهان میره تا همون پیرمرد رو پیدا کنه و قدر دانی کنه ازش و هر چی سوال میگیره پیداش نمیکنه تا اینکه متوجه میشه اون فوت کرده و بچه هاشو پیدا میکنه و به قولی که داده بود عمل میکنه و ثروت زیادی رو بهشون میبخشه !!
بهم گفت تو ادامه تحصیل داری یااین شهر یا شهری نزدیک همینجا که من شهری ادامه تحصیل دادم که سه ساعت فاصله داشت.اونموقع خواستگاری داشتم زیاد بلندقد نبود و سبزه گفتم باهاش عروسی میکنم گفت با یه قدبلند سفید عروسی میکنی که همون شد.بعدم گفت دراینده ثروتمند میشی و نیاز همه رو سرته.این جمله رو هردوسه باری که با دوستم رفتم پیشش بهم گفت همون اول.والان همونجوره دقیقا.بهمون گفت به فلان شخص که مشخصات اسمش رو داد اعتماد نکنید که همون ادم سالها برامون مشکل درست کرد.
اینا یادمه از حرفهاش
کلا مفید و مختصر صحبت میکرد.همش میگم کاش همون وقت شماره ش رو میگرفتم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
46 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
