چند وقت بود با خواهرشوهر اینا رابطه نداشتیم یعنی خونشون نمیرفتیم به خاطر دخالتها واذیت هایی که میشدم ولی خونه مادرشوهرم میرفتیم حالا یه چند وقته به خاطر بچه ها و همسرم رفت و امد میکنیم دیشب شوهر خواهر شوهرم اهسته نزدیک ماشین اومد و میگه بریم شهرستان...
اصلا متوجه نیستن بچه ما امتحان داره ..خودمون کار داریم راضی نیستیم ولی میزنن به پررویی ..اهسته هم میره در گوش همسرم میگه میدونه من راضی نیستم اینطور صمیمی شدن و اینها به نظرتون خودم یه روز حالیش کنم یانه
همسرم هم زود خام میشه و همه چی یادش میره..