دعوای منو شوهرم

به این جور مردا که مامانشونو اینجوری  دوس دارن میگن جفت جداناشدنی

منم دست کمی از تو ندارم .من شوهرم همش پیش مادرش میخابه بزور نصف شبا میرم بیدارش میکنم بیاد بالا 

مشکل از خودمونه ک همون اول سیاست نداشتیم هالیشون کنیم دیگه زن دارن من شوهرم با مادرش سفر چن روزه هم میرن حتی پخت و پز و تمیز کاری خونشون هم با منه با اینکه خونه من طبقه بالاست 

عزيزم من به عنوان خواهر كوچيكترت اين حرفو ميزنم سعي كن رابطه ات رو درست كني باهاش اگر زندگيت واست مهمه 

طبق حرفاي شما داره كم كم سردي بينتون ميوفته و اين شروع فاجعه اي بنام خيانت هست و جدايي اخرش

مردا تا دل سرد بشن رو ميبرن به بيرون از خونه.... 

به حرفاي ادماي اينحا خيلي توجه نكن بيشتريا فقط قصد تحريك شمارو دارن بيشتر بينتون اتيش بيوفته

اميدوارم ناراحت نشي از حرفام

بهتره متن کامل خونده بشه

عنوان کردن دستور میده بشور؟دستور میده پاشو مرتب کن؟تو جمع جلو همه

یا حرفاشون حرکاتشون

همین ک درقهر باشن جدا بخابن و آقا اصلا اهمیت نده صحیح نیست

گلم منم مشکل استارترو دارم

ببین وقتی مادرشوهرم مثلا ماهی ۱بار باهات جایی بیاد خب طبیعتا باید جلو بشینه

ولی اگه قرار باشه هر روز توهمه تفریحات و مسافرت هات همراهت باشه خب ادم حرصش میشه یکسره اون کنار شوهره بشینه دیگه

هیچکس اندازه من به شوهرش محبت نکرد آخرش بعد محبت به مادرش رفت سراغ محبت و رفاقت با همکارش و خیانت چرا الکی جو میدید همیشه به همین خوشمزگی که شما میگی نیست

خب اخه عزیز دلم اگه خودش انجام بده و تو خلوت با محبت بگه عزیزم این گفتنت منو ناراحت میکنه لطفا درک کن و فلان مشکلات کلی حل میشه.... نمیتونم درک کنم مسئله ی غیر قابل حل باشه.... 

شاید من انقد مشکلات بد دیدم اب دیده شدم نمیدونم

کوتاه بیا یه مدت سیاست باید رو شوهر پیاده شده نه مادر شوهر اگه شوهرتون خییییییلی بیشتر از مادرش دوست داشته باشی و درگیر مادرش نشی و احترام مادرشو هم داشته باشی جونشو برات میده فقط باید آرامش خودتو حفظ کنی و سکوتم تمرین کنی اگه ناراحت شدی محیط رو ترک کنی نه اینکه تو بخوای ری اکشن نشون بدی

خوشگل من اون خوب نیس تو باش.... ولی میفهمم دستور دادن بده.... ولی سیاست داشته باش با شوهرت خوب و منطقی خرف بزن بهش بگو ناراحت میشی... نه با حرص و دعوا ها... با ارامش.... تو موقع درستش

منم خیلی عذاب میکشم خونه مادرشوهر واقعا خیلی اذیتم اتقدرحال روحیم بده که فک میکنم باید برم پیش روانپزشکی چیزی مخصوصا ازدقتی جاریم اومده ومیبینم اون باخوبی های کمی که میکنی انقدراحترام داره ومن نداشتم

مرض دارن ..بعضی از مادراهم بعد از زن گرفتن پسرشون یادشون میوفته پسر دارن و میشه نور چشمی خانواده و عروس خار چشمی اونا