یه دوره اصلا اینطوری نبودم یه آدم حساس و زود رنج
دائم شکست و مقصر شرایط و دیگران و حس حال و منفی
من خیلی کتاب میخوندم ولی فقط به درد مشاوره به دیگران میخورد
تا اینکه تصمیم گرفتم شروع کنم که خیلی جا داره به چیزی که میخوام برسم
من یه نوع نارضایتی درونی داشتم
از کتاب هایی که خونده بودم و میخوندم کمک گرفتم
چله مثبت اندیشی شروع کردم
هر چیز منفی رو از خودم دور کردم
مستقل شدنم کار پیدا کردنم و دانشگاه هم بهم کمک کرد
در واقع فکرم رو در مورد خودم و اطرافم درست کردم