اونروز کوشیش گذاش خونه رفت از مغازه ی چی بخره منم بهش شک کرده بودم اصلا نمیزاش گوشی رمزش بدونم یا ببینم منم فهمیده بودم رمزش چیه رف بیرون اومد گوشیش چک کردم دیدم با ی زن خیلی خوب حرف زده بوس از لبات من عاشق توام تو عاشق یکی دیگه منتظر موندم نیومدی نزنگیدی تازه ی عالمه از پیاماش پاکیده بود فقط ی جاش دیدم اون زن کثافت نوشته بود زنت میفهمه هااا