پریا خونه ای که علی براش گرفته بود و میفروشه میره تهران پیش مادرش ، هرچند علی ناراضی بوده ،مادر پریا میره خارج با یه نفر ازدواج میکنه ،علی ادرس پریا رو پیدا میکنه میاد تهران بهش میگه باید پول منو بدی ،پریا پول نداشته چون نمی تونسته خونه رو بفروشه و پولای بانک و هم نمی تونسته برداششت کنه، زنگ میزنه به رضا و بهش میگه برادرت دست از سرمن برنمیداره ،رضا میاد تهران با علی دعوا میگیره علی هم میره پس کارش ،رضا به پریا میگه بیا دوباره ازدواج کنیم و برای بچه ها مادری کنی ،پریا قبول میکنه ،اتنا زن سابق علی ،ازدواج میکنه و بچشو ول میکنه بچه علی رو رضا بزرگ میکنه و علی هم با یه نفر دیگه ازدواج میکنه