بابام با بابابزرگم و مامان بزرگم سر ی مسائل بحثشون شده بابامو‌نفرین کردن😔 بابامم یکم‌مشکل عصبی داره همه میدونن
بعد من غروب رفتم‌دیدم بابام داره گریه میکنه
بعد من رفتم بگم چرا نفرینش کردین مگه چیکارکرده
گفت مگه کم خوبی کردیم بهتون هزارتا کار انجام دادیم واسه دخترات و پسرات منم از اینکه بابامو نفرین کرده بود حالم بد شد ی مقدار پول بردم خونشون گفتم بیا اینم اونایی که بهم داده بودین
هستین بقیشو بگم
اره
گفتم نفرینتم برگرده به عزیزات ما که دشمن جونتیم(کلا سر ی مسائل به ما محل نمیزارن)
گفت برگرده به خاله هات و داییات من هیچی نگفتم
مامانم اومد یکی زد تو سرم که بیا بریم هیچی نگو مادربزرگم بهش گفت برو زنیکه عنتر
منم گفتم بسه دیگه به منم گفت جنده
😭😭😭😭😭😭
بخدا من چیزی نگفتم
ولی عذاب وجدان گرفتم میگم اون پیر زنه
ولی بخدا خودش شروع کرد
اخه ادم به نوش میگه جنده😭😭😭😭
اونم منی که تاحالا کسی بهم از این حرفا نزده
از خوبی خودته ک عذاب وجدان داری....بیخیال...بهش فکر نکن..
بنده خدا بابات.....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
