امروز صبح همسرم دخترمون نگه داشت من رفتم آرایشگاه اومدم دیدم ظرف های صبحونه رو شسته و با دخترم دارن بازی میکنن بعد همسایمون اومد گفت امشب ما نیستیم شما تو ساختمون تنهایی حواستون باشه و همسرم میخاست آماده بشه سرکار (راننده اسنپه) که گفتم به عنوان همسرت امروزو تعطیل اعلام میکنم و شما رو به خوشگذرونی دعوت میکنم بعد همسرم استقبال کرد چایی گذاشتیم دخترمون خوابوندم چایی تخمه و یه فیلم عاشقانه بعد من جوجه تو مواد خوابوندم شب چون کسی نبود رفتیم تو حیاط رو منقل جوجه درست کردیم و تا الان تو حیاط بودیم دخترمون آهنگ گذاشتیم کلی رقصید کلی خندیدیم و لذت بردیم الانم دارم دخترمون میخوابونم
به همین سادگی امشب یه شب عالی بود برامون
گاهی یهویی ازین برنامه ها بچنینین خوش میگذره❤️
عشقاتون پایدار 💋