من خودم مازندرانی هستم،نه خانواده پدر،نه خانواده مادری رسم دستمال،برگه سلامت و رسمای مزخرف دیگه ندارن.
ولی وقتی خودم ازدواج کردم رسم خانواده شوهرم بود.منم مادرشوهرمو شستم گذاشتم رو بند خشک بشه.هروقت تنها گیرم آورد گفت من شب عروسیه همه پسرام(4برادرشوهرم) بودمو دستمالشونو دیدم.
منم گفتم ما ازاین رسما نداریم.
دید نمیتونه شب عروسی ازم دستمال بگیره گیر داد به برگه سلامت.
شوهرمم اصلا موافق این حرفا نبود.آخرش انقد بهمون فشار آوردن رفتم برگه سلامت گرفتم دادم شوهرم گفتم برو به هرکی دوستداری بده.اونم انقد حالش بد بود برد داد به خواهرش گفت وای به حالتون اگه بفهمم به کسی نشون دادین.
آخه برگه رو مادرشوهرم میخواست که بره به جاری هام نشون بده.کلا دوران نامزدی و عروسی پر دردسری بود.