وای مادر بودن تا این حد یعنی
چقدر سخته☹
ای جانم منم تا چند شب پامیشدم نگاش میکردمو اشک میریختم الانم یادم میفته غصم میگیره من ۱۷ ماهش بود جداش کردم لعنت ب من
درکت میکنم خیلی سخته عزیزم ...ولی خودتو راضی کن بالاخره باید کنار بزاره دیر یا زود من به دختر کوچکم شیشه میدم ولی چن ماه پیش گرفتم نمیدونی طفلک چطوری دنبالش می چرخید و سرگردون بود یه هفته مدام نم اشک تو چشماش بود بعد از یه هفته دوباره شوهرم رفت خرید گفت بده بچه داره از بین میره ...البته دختر من آلرژی داره و هیچ چیزی جز شیر مخصوص نمیخوره ....ولی کوچولوی شما قاعدتا باید شروع کنه غذا خوردن ، سرتون سلامت این روزها هم میگذره و خاطره میشه ❤
عزیزمممم😢❤چه بچه فهمیده ای... الهییی☺
درسته که اولین شکست زندگیش بود ولی اون اصلا فکر نکرد که تورو از دست داده
خیلی راحت قبول کرد که دیگه نباید شیر بخوره.
چون مطمعنه تو همچنان کنارشی و باهاشی باور کن جدی میگم خودشو محکم بهت وصل دیده پس نیازی ندید دوباره شیر بخوره.
نگران شیرهم نباش تقریبا از یک سالگی ارزش تغذیه ای خاصی نداره.
ای کاش منم نوزاد بودم... ای کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدم
اشتباه میکنن اخه واس،چی بدی بچرو دو هوایی کنی
میگن برای اینکه سینت خالی،بشه درد نکشی
با شیر دوش یکم بدوشش سفت نشه
خب دیگه قبول کرده عزیزم.به این فکر،کن یک مرحله از رشدش رو با خوبی سپری،کرد.برای شکل گیریه شخصیتش لازمه این جدایی...دختر،منکه خیلی سختی،کشید باور،کن عصراهم گریه میکرد واس سینه..ولی،چاره چیه مجبوریم
باز سال بعد حسرت میخوری میگی پارسال این موقع داشت بامزه کلمات میگفت ولی من تو فکر گذشته بودم
باز سال بعدترش به یه نحو دیگه
شکر گزار باش
همینکه سالمه و کنارته
همین که بوش میکنی و محکم بغلت میگیریش
اینم قانون زندگیه نگران نباش و زوم نشو
سعی کن باهاش شاد باشی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
