نامزدم با مامانم جمعه بحثش شد ینی رفته بودیم بیرون بعد جاده افتضاح بود پر سنگ و بیابونی
نامزدمم تو راه چند بار گفت جاده بدهداینجا کجاست اومدبم البته اونجا رو به پیشنهاد بابام رفتیم
بلد اخر بار نامزدم باز گفت چرا از اینجا اومدیم
مامانم سرش داد زد گفت بس کن دیگ فرش قرمز که واست پهن نمیکنم تو این بیابون سوال ماشین بودی ناراحتم هستی من غلط بکنم با تو ی بار دیگ بیام بیرون
نامزدممگفت چیه خاله چرا ناراحتی من که حرف بدی نزدم خیلی بدت میاد اینجام تا برم
اونم گفت بفرما برو کی گفته بیای
اقا هم رفت