امروز رفتم آنومالی گفته دختره شوهرم ناراحته منم حالم گرفتس چون دیدم اونجا بقیه شوهرا تا زنه میومد بیرون و میگفت دختره زنشو بغل میکرد مال من انگار ی سنگ انداختن سرش .خیلی ناراحتم بچم شانس نداره از همین اول
سالم باشه
دختروپسر چ فرقی میکنه آخه
گلوم میخارع نمیتونم بخوابم
منم حالم گرفتس....خسه شدم از جمعی که میری دلت وا شه انقددددددر غیبت و تهمت میشنوی که دل که وا نمیشه هیچی کلی گناه هم رو شونت سنگینی میکنه.از خودم بدم میاد
عزیزم ایشالا سالم ب دنیا بیاد.
دارم چمدونمو جمع میکنم برا همین بیدارم
من سردم بود نذاشتم بخاری اتاق رو خاموش کنه، اونم گرمش بود قهر کرد رفت هال خوابید، الان من میترسم نمیتونم بخوابم
خوابم نمیبره یک بحث و گفتگوی خیلی جدی و بد داشتم از اون طرف گریه و سر پایین یک‌نفر‌که خیلی برام‌عزیزه و دوستش دارم رو دیدم دلم‌براش کبابه اصلا
دختر بچه عشقه، انشالله وقتی به دنیا بیاد واسه باباش دلبری کنه عاشقش میشین
غمت نباشه
ایشالا بدنیا بیاد نمیده بغل کنی
خیلی هم باید شاکر باشه.ایشالا سالم و به وقتش به آغوش بکشی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
