بچه بودم مامانم قهر کرد با بابام رفتیم خونه مامانبزرگم
اگ لباسی یا کفشی برا جدرسه یا عروسی اینا میخریدم سریع ا ذوق زیادم میپوشیدم نشون همه میدادمش و هر سری مامانبزرگم باهام دعوا میکرد ک چرا خریدیو اینا و حسابییییی ذوقمو کور میکرد.....هیچوقت یادم نرفته