بچه ها من اوایل خیلی بچه بودم سیاسیت نداشتم شوهرم نادون بود بیشتر اون باعث میشد از ترسم احترام بیخودی بذارم.ولی الان نمی دونم چیزی به سرش خورده چند ساله آدم شده کاری با کارم نداره اصلا من بی احترامی نمی کنم ولی خودشون فهمیدن که جریحم ازشون بابت گذشته زیاد روی خوش نشون نمی دم.شماهگ از خاطراتتون بگین کنی غیبت کنیم
وا اونم مثه مادرمه...بهش احترام میزارم ودوسش دارم
والا مادرشوهر من زن بی آزاریه
شوهرم رابطمونو بهم زد الانم فعلا قطع رابطه ام باهاشون
اززمانی که فهمیدم تورومظلومه پشت یجوردیگ درکل دوروعه وحتی مثل یه عروس من ونمیدونه
الان همه مادرشوهرا فرشته میشن
از وقتی به ذات و اخلاق منحصر به فردش پی بردم روش خودم رو عوض کردم. الانم نمی گم خیلی خوبیم ولی بد هم نیستیم. یه رابطه معقول داریم
در کل بدک نیست بعضب اوقات مهربونه بعضی اوقات نه یکمی هم تو کارام دخالت میکنه اما سر جمع میتونم بگم ادم خوبیه
من باهاش مشکلی نداشتم وندارم ولی اولای عروسیم به همه چی گیر میداد به غذا پختنم چایی درست کردنم منم ۱۵ سالم بود اون میرفت میشستم گریه ولی به خودش هیچی نمیگفتم تازه یه ساله تو هیچی دخالت نمیکنه
از اول همینجوری بودیم عوض نشدیم
رابطه مون با احترامه ولی صمیمی نمیشیم .
از زمانی که عروس برادرشوهرش که سالی ی بار نمیبینشون به رخ من میکشه بی چشم و روعه اولین اقدام اسمش گذاشتم مادرشوهرم قبلامامان جون بود دومین هم بهش زنگ نمیزنم حالی بپرسم عروس جاریش زنگ بزنه بهش که خیلی توقع داره ازش به من چه 😂😂😂
ببینید عزیزان من منظورم این نیست بیخودی بدجنسی کنیم .کسی هم جای کسی نیست یه نمونه از رفتارای مادر شوهرم اینه که دخترش لخت و پتی می گرده بعد خودش جلو مردمو میگیره ارشادشون می کنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
