نزد امام صادق علیه السلام رفتم و گفتم در خراسان همه منتظرند تا قیام کنید و به شما بپیوندند.چرا نشسته اید و هیچ کاری نمیکنید؟ امام به هارون مکی فرمود تنور را روشن کن. وقتی تنور خوب داغ شد به من گفت ای فلانی: داخل تنور شو. من ترسیدم و گفتم ای فرزند رسول خدا مرا به اتش مجازات نکن و از من درگذر. فرمود: از تو درگذشتم. آنگاه امام به هارون مکی فرمود داخل تنور شو.هارون رفت و داخل تنور نشست. امام مشغول صحبت شد و ما با تعجب نگاه میکردیم که چه بر سر هارون خواهد آمد. لحظاتی بعد امام به او گفت میتوانی بروی و به اموراتت برسی.هارون بلند شد و بدون اینکه اسیبی دیده باشد خداحافظی کرد. امام از من پرسید در خراسان چند نفر مثل این سراغ داری؟ گفتم حتی یک نفر هم نیست. امام بلند شد و در حالیکه ما را ترک میکرد با صدایی آرام فرمود: ما زمانى که پنج نفر یاور مانند این (هارون مکی) نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد، ما به زمان مناسب آگاهتریم.
عزیزان جبهه نگیرید الان توکرونا ادم جاییی نمیتونه بره که ببینه واطرافمونم سراغ ندارم من خانم هستم متاهل وبرای پسرخاله ام که خیلی پسر خوبیه که پسر خیلی خوبیه سراغ میگیرم
خدایا به زن هایمان حیا وبه مردانمان غیرت عطا بفرما.تا زندگی های همه خواهران و برادرانم از ادم تا خاتم باصلح وصفا وعشق پایدار بمونه 🙏🙏🙏