راستش بخوای من سپردم به خدا
و واقعا هم اینگاری خدا معرفمون شده بود برای اشنایی
ادم با عقل و قلب و خدا بره جلو بله بگه ایشالله که سالگرد 50 سالگی میگیریم
تو خواستگاری سر همه چی به توافق رسیدیم و بعد جواب مثبت رودادیم
دوست داداشم بود به خاطر ماه رمضان عقد رو یک ماه به تاخیر انداختیم
تو این مدت یک بار یه چیزایی درمورد مهریه و محل زندگی به داداشم و خودم گفته بود که راضی نیست و اون موقع زود تصمیم گرفته و الان پشیمونه
منم نمی دونم چرا پشیمون شده بودم و ازش بدم میومد
به خانواده م گفتم ولی قبول نکردن
با چشمای گریون رفتم آزمایش
فرداش با کمک داداشم به بهونه همون محل زندگی به هم زدم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
