نمیخوام از خودم تعریف کنم
بقیه اینجوری میگن
داداشم شهر دیگست وقتی میاد یا میخوادبره میگه غذا درست کن ببرم دلم دستپخت تورو میخداد
دوستاشم ک باهاش زندگی میکنن میگن فلان غذای خواهرتو خوشمزه بوده نمیگی بازم برامون درست کنه؟
برا ۲۰ ۳۰ نفر هم آشپزی کردم کلی تعریف کردن
برای مادربزرگم غذا درست میکنم میبرم
خودش دستپخت عالی بوده ۱ هفته بعد زنگ میزنه اون غذای ک اوردی چجور درست کردی خوشمزه بود میخوام اونجوری درست کنم
یعنی میخوام بگم از نظر همه دستپختم خوبه
بعد بابام ب محض اینکه میفهمه من ی چیزی درست کردم ی ایرادی میگیره
رفتارشم بی ادبانست یکم میخوره از دهنش برمیگردونه تو سطل ! و صورتشو تو هم میکنه یعنی خیلی بدمزه بود
بارها اینجوری کرده
۴ روز قبل براش خوراک کدو درست کردم ک عاشقش بود
دو لقمه خورد رفت ماست اورد نون ماست خورد! !
از دیشب تا الانم میگه برام شامی درست کن خیلی دلم شامی میخواد
بهش میگم تو ک دستپخت منو دوست نداری میخوای تف کنی تو سطل
الانم گفت درست نکردم و نمیکننم
واقعا شما بودید جلو چشمتون میرخت سطل بهتون برنمیخورد؟