حرفام تندع... اینجا تبادل نظرع.. و یاد بگیریم هر کس نظری دارع.. پس نظرع.. خودمون روبه دیگران تحمیل نکنیم.. دوست عزیز من روک حرف میزنم از ترحم کردن و دلسوزی الکی برای دیگران متنفرم. انقد بیحوصلم. که حرفه بعدیتم درستع دوستع عزیز.. حرفام ناراحتت میکنه ریپ نزن روم... همون جوری که تو حرفای منو قبول نداری منم حرفای تو رو قبول ندارم پس جای مجادله نیست... من یه ملت باهام دشمنن سره اینکه روک حرف میزنم...... روم ریپ بزنی برگاتو میریزم حتی شما دوست عزیز.... اعتقادات هر کس شخصیه.. اعتقادات شیرین خودتون رو نکنین تو حلق دیگران با من بحث نکن... خیلیا خاستن بحث کنن اما شستمشون.... من حتی اگه بابام باهام اختلاف نظر داشته باشه میزارمش کنار... گفتم که در جریان باشین...من عین خودت حرف میزنم.. پس اگر از حرفم نارحت شدی بدون حرفه خودت غلطه..... بی ادب نیستم.. ولی حرفای من بستگی به رفتار شما داره.. این شاخ پنداری نیست.. شاخ ماله گاوع.. این رفتار پنداریست... و حرفآخر... قبل از گرفتن قیافع.. از داشتنش مطمعن باشید
وای حالم از برنج و اش و سوپ بهم میخوره الان گفتی میخوام بالا بیارم🤢
وقتی فهمیدم باردارم خیلی خوش حال شدم مثل همه خانوما ، ولی این حس وقتی دو برابر شد که فهمیدم یه انسان از جنس خودم تو دلم دارم، مثل خودم لطیف، احساساتی، مثل همه دخترای این سرزمین مهربون، من خوش حالم که یه دختر تو دلم دارم، که وقتی به دنیا بیاد موهای طلایی رنگشو براش خرگوشی میبندم، وقتی اولین بار بهم بگه مامان همون جا میمیرم و زنده میشم وقتی اولین بار مقنعه سرش کنه و بره مدرسه من با ذوق نکاهش میکنم، وقتی یه دختر موفق تو جامعه باشه من به خودم افتخار میکنم، دلوین عزیزم، تو اومدی تو زندگیم که بشی همه چیزم، دختر داشتن حس متفاوتیه، و مامان یه دختر بودن متفاوت تر❤
نه چه ضرری اتفاقا بهتر یبوست نمیشی سعی کن گوشت و سبزیجات و مواد مقوی بخوری
دلم برای شبای خونه روستایی مادربزرگم تنگ شده شبایی که رو لحاف و تشک یخ غلت میزدیم شبایی که با صدای قور قور قورباغه ها جیر جیر جیرکا خوابمون میبرد آخ که چه آرامشیییییی
خسته شدم از اینکه چی بپزم چی بخورم دلم هیچی برنمیداره
تازه هفته هفتی خسته سدی
من از هفته شش شروع شد ویارای وحشتناک ینی هیچی نمیخوردم الانم شونزدهم
وقتی فهمیدم باردارم خیلی خوش حال شدم مثل همه خانوما ، ولی این حس وقتی دو برابر شد که فهمیدم یه انسان از جنس خودم تو دلم دارم، مثل خودم لطیف، احساساتی، مثل همه دخترای این سرزمین مهربون، من خوش حالم که یه دختر تو دلم دارم، که وقتی به دنیا بیاد موهای طلایی رنگشو براش خرگوشی میبندم، وقتی اولین بار بهم بگه مامان همون جا میمیرم و زنده میشم وقتی اولین بار مقنعه سرش کنه و بره مدرسه من با ذوق نکاهش میکنم، وقتی یه دختر موفق تو جامعه باشه من به خودم افتخار میکنم، دلوین عزیزم، تو اومدی تو زندگیم که بشی همه چیزم، دختر داشتن حس متفاوتیه، و مامان یه دختر بودن متفاوت تر❤