سلام من چند سال با خانواده همسرم یکجا تو یه اپارتمان با هم زندگی کردیم وحریمها شکسته شد تا حدودی . الان ۱۰ سال میگذره از اون داستان همسرم قبلا وابسته بود بسیار زیاد اما الان خیلی خوب شناختشون . کارهایی میکنن که باعث اختلاف و سرو صدا تو خونه ماهستن من دیگه حوصله خیلی از کارها و صدا و حتی دیدنشون رو ندارم .با همسرم صحبت کردم ایشون پذیرفتن. با خود خانواده هم به خاطر حرفی که پدر شوهرم بهم زد قطع ارتباط کردم و همسرمم گفت دیگه نه زنگ بزنن نه بیان اونها هم فعلا به خاطر اینکه من باردارم عقب نشستم .مشکلم اینجاست که بچه دنیا بیاد اونها میخوان بیان ببینن و مادرشوهرم کولی بازی دربیاره و اعصاب خورد کنه منم واقعا دیگه حوصله و اعصاب دیدنشون رو ندارم به خاطر رفتارها و بدیها یی که در حقم کردن و تفاوتهایی که با جاریم گذاشتن بینمون .همسرم میگه یه ساعت بیان خونمون و برن تحمل کن من تحمل اونو هم ندارم چون به شدت عصبانی میشم حتی با دیدنشون و کارهاشون. از اون طرف هم اصلا کرونا رو رعایت نمیکنن همه جا میرن مثلا عیدی رفتن مشهد و مدام مهمونی .اگه مریض شیم خودشون رو میکشن کنار و میگن ماسالم بودیم .قبل این اتفاق من رفتم خونشون مادربزرگ همسرم سرفه میکرد من رفتم تو اتاق مادرشوهرم ناراحت شده بود و میگفت ما کرونا نداریم انگار کیت ازمایشگاهی بهش وصله . کلا زبون نفهمن شما بودین چی کار میکردی
نرو بعد زایمان هم بگو بیمارستان گفته تا چهل روز هیچ کس دیدن بچه نیاد چون به ما هم بیمارستان گفت درو ببند نذار بیان اومدن هم ماسک بزن برو دور وایستا بچه رو هم اصلا نزدیک نبر خطرناکه شوخی نیست که
بگذار مسخره کنند چادرت را .سیاه بودنش را. چهره بدون آرایشت را.می ارزد به یک لبخند مهدی فاطمه(عج)🥲
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دیگه تحمل کن بیان نوشونو ببینن دیگه شوهرت برای کرونا به طور جدی یاهاشون صحبت کنه
عزیزم میگن ما کرونا نداریم .با اینکه تو همه جا میرن و رعایتم نمیکنن تو یه ساختمون هستن خواهر و مادر مادرشوهرم همش پیش همن تازه بچه خواهر مادرشوهرم سرباز و میرن پیش هم و میان بدون ماسک .من ماسک زده بودم ناراحت میشدن .درک ندارن دیگه .من به همسرم گفتم دیگه با رفتارهاشون که مفصل کاراشون منو به مرحله ای رسوندن که تا اخر عمر نمیخوام ببینمشون ایشون هم پذیرفت .گفت تو کوچه بیان یه دیقه ببینن و برن
نرو بعد زایمان هم بگو بیمارستان گفته تا چهل روز هیچ کس دیدن بچه نیاد چون به ما هم بیمارستان گفت درو ...
عزیزم یه بار ما اونجا بودیم تست مادر شوهرم مثبت شد و کرونا داشت با اینکه زیر بار نمیرفت .همسرم صداش دراومد باباش گفت پاشید برید خونتون .نگفت اشکالی نداره اگه گرفتید بمونید خودمون کمک میکنیم ما هم که کرونا گرفتیم اصلا نگفتن یه احوالی یا غذایی چیزی .الانم اگه اتفاقی بیفته میگن ما که نداشتیم وندادیم کرونا به شما و بعد هم میرن خونشون تخت استراحت
بعد اینکه نی نی دنیا اومد خبر ندید بهشون.برو خونه ی مادرت البته اگر خانواده ی خودت رعایت میکنن بروه ...
دقیقا خبر نمیدیم ولی خانوادم شهرستان هستن و خیلی بی عاطفه .بخش اعظم سواستفاده خانواده همسرم به خاطر رفتارهایی بود که خانوادم کردن .هر چند به ضرر خودشون هم تموم شد .مادرم پذیرفت و پشیمون شد ولی هنوزم دست از کارهاش برنداشته منم چند بار رفتم با همسرم اینقدری که فامیل میگفتن خانوادت لیاقت ندارن بسته نرو تا قدرتو بفهمن .دیگه قیدشونو برای همیشه زدم چون واقعا در حقم ظلم کردن