سلام من دوماهه عقد کردم مادرشوهرم خیلی زن خوبیه ولی خودم سادم از اول جلوش کار کردم الانم میگه اینکارو کن اونکارو کن ولی الان دو روزه که اصلا به حرفش گوش نمیدم خودمو میزنم به نشنیدن که ازم کار نکشه نمیخوام برام وظیفه بشه من خونه ی مادرمم کار نمیکردم الان نمیتونم خونه ی مادرشوهرم کار کنم فقط میخوام در حد ظرف شستن بهش کمک کنم و خودمون تو یه شهر دیگه هستیم خانواده ی همسرم ۱ ساعت از ما فاصله دارن من یه پدربزرگ دارم که هر هفته عموهام میان میمونن هفته ی ما که میشه وقتی میریم من ۱ هفته اینجا میمونم به شوهرمم میگم که منو ببر خونه میگه خوب بمون اینجا دا دلمم برای اون میسوزه که فقط شبا منو میبینه بهم بگین چیکار کنم که مادرشوهرم ازم کار نکشه دستور نده بهم اینکارو کن اونکارو کن ...و اینکه اینا خیلی راحتن باهم دیگه بامنم مثل اونا حرف میزنن مثلا بهم میگه سیب پوست بکن بده منم بخورم یا میگه برو پتو بالش بیار بخوابیم ...(از اول اینکارو کردم الانم عادت کرده)