سلام من با یکی ۳سال بودم به قصد ازدواج ولی اون یه بهانه هایی اورد چن ماه قبل رابطه رو کات کردم تا اینکه من اومدم به خوندن چله دوباره این پیداش شد واسه خاطر چله گرفتنم به فال نیک گرفتم جوابشو دادم گفت که تا اسفند تکلیفو روشن میکنه ولی اسفند شد بازم همون بهانه قبلی اورد منم بعدش پیام دادم دیدم گوشیش خاموش کرده تا اینکه امروز رفتم واتس اپ هر چی فهش بود دادم بهش و از واتس اومدم بیرون دوباره افسردم کرده دیگه تو کار خدا موندم نمیدونم چکار کردم این همه منو عذاب میده
ما خودمون هستیم که باعث اذیت خودمون میشیم وقتی ی نفر توی این زمان ۳ساله کاری نکرده یعنی وقتتو داری براش هدر میدی و اینکه توی گذشته غرق نباش الانم اصلا افسرده نباشه چون زندگی ادامه داره و اینکه تلاش کن تا زندگی بهتری درست کنی برای خودت حتما موفق میشی پس افسردگی معنی نداره
خوشبحالت من نمیتونم تموم کنم هم وابستشمهم ازش متنفرم تموم کردنی حالم بدمیشه میرم سراغش تاپیک اخرمو ...
منم دوستش داشتم و دارم، از لحاظ اخلاقی خیلی خوب بود مهربون و صبور، ولی خب بی جربزه، همه خواهراش هم میدونن منو ولی از مادرش میترسه حتی نتونست مطرح کنه ، همش یادم میاد که هر چی میگفتم میگفت نمیشه، بیشتر متنفر میشم