بچها من 22سالمه اطراف من دخترا زود ازدواج میکنن الان دختر دوربر 30 مجرد داریم امابعضیا پشتشون حرف میزنن ومسخرشون میکنن خاستگارم ندارن بخاطرسنشون
خودمم دوسه نفر ازخانوادم گاهی بم میگن ترشیده واینا.... بابامم وضع مالیش زیادخوب نیس خونه واینانداره ک دلم خوش باشه اگ سنم بالا رفت و خدایی نکرده دور ازجون اتفاقی براشون افتاد من تو خونه بمونم
اگه برادرامم ازدواج کنن خب من مجبورم برم با اونازندگی کنم مطمئنم بعدش سربارشون میشم و بهم تیکه میندازن که کسی منونگرفته وفلان...به دلایلی نمیتونم برم سرکارومستقل شم
یه خاستگار دارم قیافش خوبه خانوادش عالین،وضع مالیشون خوبه
اماخودپسره اخلاق نداره
تاحالا ی خاستگار نرمال نداشتم تک وتوکی داشتم که داغون بودن ایکاش همونارم نداشتم....
فک نمیکنم دیگ از این بهتر بیادخاستگاریم سنمم داره میره بالا اگ به 25رسیدم دیگ کسی نمیاد(اطراف من دخترسنش به بالای25برسه میگن سن ازدواجش گذشته وفلان)
من مدتیه همش خیالبافی میکنم ک با این پسر ازدواج کردم ی بچه هم اوردم بعدنتونستم اخلاق گندشوهرموتحمل کنم طلاق گرفتم.مهریمم یجا میگیرم یا مثلاهمشو نمیگیرم به اندازه خرید یه آپارتمان کوچیک میگیرم. بعد ازطلاق منوبچم میریم توخونه خودم یعنی همون اپارتمانه زندگی میکنیم شوهرم بالاسرم نیس اذیتم کنه.
نظرتون راجبه این تصمیمم چیه؟