2777
2789
عنوان

دیشب رفتیم خونه خواهرشوهرم

324 بازدید | 32 پست

عیدیشو بردیم براش چن دقیقه نشستیم دم در واحدش بهش میگم سلام سال نوتون مبارک و از این حرفا ج سلامم نمیده با سر سنگینی میگه ممنون بعدش رفتیم نشستیم رفته تو اتاق چندین دقیقه درو بسته بعد ک اومد رفته ته خونشون نشسته ب ماهم محل نمیداد واقعا قبلش هیچ اتفاقی نیفتاده بود بینمون اصلا نمیتونم درکش کنم 

شاید از چیزی دلخوره و نگفته

خیلی خستم خدایا کمکم کن تنهام نزار پشتم باش راهو بهم نشون بده و خودت هرجور صلاح میدونی به طرز عجیب و معجزه وار زندگیمو بگردون فقط از خودت میخوام خدایا که همیشه پشتم باشی و نگاهت رو ازم نگیری❤همه چیو بخودت سپردم تو درست کنی بهترین حالت و بهترین مدله درست شدنه کمکم کن🥺♥️الهم صلی علی محمد و ال محمد وعجل فرجهمتهش بد نیست اگ بد بود بدون تهش نیست😊با قلبای مهربونتون برای خواسته ای ک تو دلمه دعا کنید ممنون😘♥️

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

شکم بر اینه که چون با پدرشوهر مادرشوهرم رفتیم شب قبلش مادرشوهرم گف شام بریم من گفتم نبابا میوفته توی زحمت بعد از شام بریم میگم شاید مادرشوهرم انداخته گردن من گفته میخاستیم شام بیاییم فلانی گفته نه 

به خواهراش هر سال عیدی میدیم مگه شما نمیدین

به خواهر من و شوهرم، وقتی اومدن خونمون، پول می‌ذاریم تو پاکت و می‌دیم. 

ولی آخه شما گفتی رفتیم خونشون عیدی بدیم.

نویسنده‌ی سه اثر چاپ شده و  روزنامه‌نگار  کلیک===>خاطره زیبای زایمانم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792