کسی که دوستش دارم ی شهر دیگه کار میکنه . هر چند وقت ی بار میاد مرخصی همو میبینیم .برای بهمن ماه نیومد از اون موقع تو استرسم . میگه نکنه اومده باشه دوست نداشته ببینم یا با ی دختر دیگه ای قرار گذاشته . هی صبر کردم گفتم برای عید حتما میاد . تا الانم نیومده . سر اینکه برای عید چرا نمگیه کی میاد باهاش دعوا کردم . الانم نمیتونم بپرسم کی میاد . اصلا نمیتونم فکر کنم با دختر دیگه ای باشه . بلاتکلیفی حالمو بده کرده . دلم میخاست رابطمون بهتر بود باهام برنامه ریزی میکرد برای عید . از ی طرفی هم دوستش دارم . هم شک افتاده تو دلم که دوستم داره یا نه . همیشه ام از بحث فراریه . من تا ی جا هی میگم صبر کن بعد منفجر میشم و بعدشم پشیمون. حالم بده واسم دعا کتید خسته ام از این بلاتکلیفی و مجردی دلم میخاد باهاش ازدواج کنم