ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
هرکی از عوارض سزارین نمیگه بنظرم دروغ گوئه مثل دخترخاله هام
تار و پود چادر تووووووو تار و پود زندگیمههههههههه 🩷ففروا الی الله به سوی خدا فرار کنید🩷یکده ابوکلاش و یاکله ابو چزمه🥲 به ظاهر خودت هرچقد میخوای برس اصلا برو سی کیلو ژل بزن اما درمورد ظاهر دیگران حرف نزن🫡 چند تا دارو مینویسم اگه خواستید تحقیق کنید استفاده کنید قطره پرسیکا و دنتول برای دندان / ایبروگل برای مشکلات گوارشی / قرص ویتاگنوس برای مشکلات زنانه🤍 یادمون نره برای ظهور، برای شادی روح شهدا و اموات، برای سلامتی و آرامش همه کسایی که بهمون خیری رسوندن دعا کنیم و صلوات بفرستیم