اینو بگم که کلا شوهرم عصبانی و زودجوشه. امروز من رفتم خونه مامانم شب هم خونه مادرشوهرم دعوت بودیم. من حدود ده دقیقه بعد اذون برگشتم خونه که بریم خونه مادرشوهر. با شوهرم راه افتادیم بین راه رفتم یه مغازه شکلات بخرم واسه مادرشوهرم و دوباره یه مغازه هم رفتم یه کاپشن واسه دخترم قیمت کردم کلا یک دقیقه شد. اومدم شوهرم بداخلاقی کرد که من قرار دارم و دیرم شده. منم گفتم تو چرا عصبانی هستی و بیشتر پرخاش کرد. منم ناراحت شدم و چون تو خیابون بودیم هیچی نگفتم ولی کلا آدمیم زود گریم میگیره یهو اشکام سرازیر شد. اون وحشی تر شد و عصبی شد و راهشو عوض کرد و گفت بتمرگ تو خونه. من هیچی نگفتم ولی دیدم داره بدمگرده از طرفیم من خودم به مادرشوهرم گفتم میخوام بیام دیدنت بد میشه به شوهرم گفتم بریم زشته منتظرن اونم گفت زنگ میزنم نمیایم و