من مشکلم با زنداداشم نیست کلا هر کاری بکنم اون همون احساس منفی رو داره و بماند که به برادرمم منتقل می کنه، من از رفتارای برادرم ناراحتم، مثلا 7 ساله ازدواج کرده یک سال هم چهار شنبه سوری طرف ما نبوده امسال که زنگ زدم بهش بیاد خونه پدرم، میگه ما میریم اونور شمام که برنامه ای ندارید میگم مگه اونا چه برنامه ای دارن میگه برادرزنم ترقه می گیره مادرزنم غذا می زاره کجا بیام مامانم که از این چیزا بدش میاد، مادر من بدش نمیاد چون اعصابش ضعیفه می ترسه تمام شب تا وقتی ترقه ها تموم بشه وسط اتاق می شینه می لرزه اگر ما باشیم مشغول میشه من هر سال از وقتی ازدواج کردم پیشش بودم برادرم خیلی راحت گفت خب بیام چی کار کنم یعنی خودش رو اصلا یه درصد هم مسئول نمی بینه البته پدر مادرمم اعتراضی ندارن به منم نمیگن بیا ولی من دلم نمیاد برم، حالا این یه موردش بود یکبار هم پدر مادرم رو برای دکتر يا رفت و آمد همراهی نکرده و همیشه میگه من دیگه متاهلم، گاهی میگم منم نکنم چون دخترم شاید به خودش بیاد یا مادرم ازش بخواد باز میگم من جای خودم اون جای خودش، حالا امشب اومده میگه من از فردا میرم سفر آخر تعطیلات میام میگم خب چند روز زودتر بیا پیش مامان اینا باش میگه مامان اینا که برنامه ای ندارن بیام تو خونه بشینم میگم خب برنامه ندارن ولی گناه دارن بچه بزرگ کردن واسه چی؟ میگه تو چون خودت نمی تونی بری فکر می کنی منم نباید برم، کنایه می زنه که من به خاطر کار شوهرم و اینکه به خاطر مادرش عید رو جایی نمیره منم مجبورم بیام خونه مادرم وگرنه نمیومدم، به هر حال من از طرفی دلم میگیره از وقتی ازدواج کرده ما هیچ جای زندگیش نیستیم صفرِ صفر از طرفی حرف بزنم بهم میگن حسود، یا بابام میگه هر کی هر جور راحته، منم زندگیم آسیب می بینه ولی نمی تونم بگذرم از پدر مادرم، همسرمم همینه اولویت اولش خانواده اشه، نه مثل من خوبه نه مثل برادرم 😒دلم گرفته نمی دونم چه کنم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!