براش هدیه فرستادیم ولی

بچه ها من و شوخرم تصمیم گرفتیم داستان زندگی مون رو برا یه پیج تو اینستا بگیم که قلم اون خانم عالی بود شوهرم داشت داستان رو تعریف میکرد که آدمین اون پیج بهش پیام داد که همسرتون زیبایی معمولی داره و یک بار ازدواج کرده وجدا شده و از خانواده پولداری نبوده و اول خانوادگی خاصی هم نداشته عجیب غریب هست ازدواج باهاش فکر کنم از روی مهربونی باهاش ازدواج کردین .همسرم هم محترمانه جوابش رو داد .و فکر کرد نویسنده هست چند روز گذشت من این پیام ها رو دیدم و عصبی شدم رفتم بحث کردم اونم داستان رو خلاصه کرد و پاکش کرد من خیلی ناراحت شدم از پیام هاش رفتم دایرکت فالورهاش و شا ت پیام ها رو فرستادم و فرداش آروم شدم رفتم بابت این کارم معذرت خواهی کردم و گفتم داستان رو ادامه بده اونجا بود فهمیدم کار آدمین بوده اون پیام ها نه نویسنده و هرچی گفتم قبول نکردن ...هر چی خواستم با نویسنده حرف بزنم جواب ندادن و فوری مسدود کردن خلاصه از یه پیج دیگه شون شماره نویسنده رو پیدا کردم و زنگ ش زدم خیلی با احترام گفتم 5 دقیقه حرف بزنیم ایش ن بد برخورد کرد و گوشی قطع کردوبه شوهرم پیام داد که زن روانی ات مزاحمم شده شوهرمم دعوام کرد گفت بیخیال شو ولی دید ناراحتم از پیج شرکت همسر خانم نویسنده آدرس محل کارش گیر آورد براش سوغاتی فرستاد تا کدورت رفع شه و داستان رو بخاطر من بنویسه و ادامه بده ولی 2 روزه رسیده سوغاتی ها دستش .با توجه به اسم شهر و ادرسمون میدونه ما فرستادیم ولی هیچ واکنشی نداده یعنی براش مهم نبوده ؟