عروسی یکی از فامیلای شوهرمه.من به خاطر پسر چهار ماهم نرفتم چون میدونستم کریه خواهد کرد.شوهرم رفت.فکر نمیکردم منو بذاره بره.حتما شامم میمونه.پسرم یک ساعته کریه میکنه و راش بردم الان خوابید... منم دلم تفریح میخواد.مهمونی.خرید.استخر.عروسی.ولی....
عصری بهش کفتم من یه ذره دلم کرفته با ماشین میرم دور بزنم.کلی بداخلاقی کردو اخر نرفتم.حالا خودش رفت...