سلام
بچه ها پدرشوهرم شمال خونه داره،تعطیلات کلا خانوادگی میرن اونجا،البته از وقتی کرونا اومده نرفتن
بعد مدل سفر رفتنشون اینجوریه که روز اول دوم کلا خونه رو تمیز میکنن و میشورن و به اندازه ی تمام وعده های غذایی شون گوشت و مرغ و برنج و همه چیز از خونه میبرن اونجا یعنی همه ی وعده هارو خودشون میپزن.
بار اول که باهاشون رفته بودیم بعد از ازدواجم بود که خب ما ماه عسل نرفته بودیم کلا و اولین سفرمون بود واقعا جاخوردم چون خانواده ی خودم اینطوری مسافرت نمیرفتن حالا کاری به درست و غلطیش ندارم.
من نه کمک کردم نه غذا پختم چون توقع داشتم وقتی اومدم اولین مسافرت با شوهرم حداقل انقدر کارنکنم شوهرم میگفت برو کمک کن ولی من نکردم
بعد روز سوم بود دامادشون برگشت به من جلوی همه گفت فلانی میخواد ظرف هارو بشوره منم نگاش کردم هیچی نگفتم
یه بارم داشتن فریزرو میشستن گفت بزارید فلانی بیاد انجام بده کمکتون کنه
منم حرصم گرفت گفتم مگه فریزرم میشورن؟؟
بعد خواهرشوهرم گفت آرههه
منم هیچی نگفتم ولی باز نرفتم کمک
بعد شوهرم کلا تو مسافرت اینجوریه که دوست نداره همش بره بیرون بیشتر میخواد استراحت کنه و اونا هی میگن پاشید باهم بریم و اصرار میکنن منم دلم میخواد برم ولی همیشه بحث داریم سراین قضیه و اینکه هرکسی یه چیزایی میخره برای خورد و خوراک اونجا اما شوهر من اگه بریم نمیخره یعنی مامانش اینا نمیذارن شوهرم بخره میگن همه چی هست
حالا برای عید قراره با اتوبوس برن اونجا بعد از یکسال
شوهرم میگه من اگه بیام فقط میخوام بخوابم حوصله ندارم بیام جایی چون پول ندارم و تو هم اونجا کار نمیکنی باید مثل کوزت باشی.منم گفتم معلومه که نمیکنم
من شهر خودمون که باشیم همیشه کمک میکنم ولی اونا زیاد خوششون نمیاد بیشتر میخوان بگن اینکارو بکن اونو نکن خودشون سه تا خواهرن میدونن باهم چیکارمیکنن ولی باز وقتی فقط مادرشوهرم هست بیشتر کمک میکنم
حالا شوهرم بهشون گفت نمیام اونام هیییی اصرااار که باید بیای و به زور برامون بلیت گرفتن شوهرمم گفت منکه نمیام منم هیچی نگفتم فقط چند بار ازم پرسیدن تو دلت نمیخواد بیای؟باهاش حرف بزن راضیش کن گفتم حوصله شو ندارم میاد اونجا همش غر میزنه میگه من نمیخواستم بیام
حالا الان که کرونا خودمم دلم نمیخواد برم ولی کلا خیلی حرصم میگیره حداقل شوهرم درکم کنه نگه باید مثل کوزت باشی