2777
2789

سلام.

چطوری ادامه دادید؟ مثل قبل شدید؟ بازم ادامه داره کتک زدنه؟ 

احساس می کنید کار بدی کرده بودید که این کار رو کرده؟


من یه بچه دو سال و نیمه دارم. شوهرم هر دوباری که خواهرهاش طولانی موندن خونمون من رو کتک زده!
یه بارش این طوری بود: بچه تازه دوسالش شده بود و من به شوهرم گفتم بچه رو نگاه کنه و رفتم یه کاری انجام بدم. بعد که اومدم دیدم بچه ماژیک رو کرده تو دهنش و تو دهنش و لبش و صورتش ماژیکیه. منم هول شدم و گفتم: ای وای بچه ماژیک رو خورده و تو چرا حواست نبود. بعد تندی رفتم که دستمال بیارم دهنش رو پاک کنم که اومد دنبالم و از پشت زد تو کمرم و گفت: حالا داد و بیداد داره. همه ماژیک می خورن!! ما هم ماژیک خوردیم! من اصلا عصبانی نبودم بیشتر ترسیده بودم و شوکه شدم بود برای همین فقط  گفتم: وا.. بزار پاک کنم دهنش رو. خیلی وقته اصلا حواست بهش نبوده دیگه. اونم یکی محکم زد تو گوشم. منم نمی دونم چرا ناخودآگاه و یه دونه پسش زدم. بعد هم کلی کتکم زد و انگشت شستم در رفت و هنوزم باهاش کار میکنم گاهی کبود میشه زیرش.
 
بعدا فهمیدم نگو بچه رو سپرده بوده به خواهرش و از این عصبی شده بوده که الان خواهرش ناراحت میشه.


من فکر کردم همون یه باره ولی یه بار دیگه هم دقیقا سر بچه و خواهرش من رو زده. 

اصلا نمی دونم باید چه رفتاری داشته باشم. احساس می کنم دستش هرز شده و اگه خواهرش بیاد خونمون نمی دونم باید چی کار کنم

بگو 

 دردی که میکشی، اشتباهی که میکنی، اشکی که میریزی، حرفی که میشنوی، حس بدی که میگیری، عشقی که نمیگیری، آدمی که از دست میدی، آرامشی که نداری، محبتی که نمیبینی، انتظاری که میکشی، درون ریزی‌ای که داری، قضاوتی که میشی، آرزویی که دفن میکنی، امیدی که خاک میکنی برای هیچکس مهم نیست؛ زور الکی نزن....چقدر این متن از فروغ فرخزاد موده:«هیچ چیز راحتم نمی‌کند. نه دریا، نه آفتاب، نه درخت‌ها، نه آدم‌ها، نه فیلم‌ها، نه لباس‌هایی که تازه خریده‌ام. نمی‌دانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درخت‌ها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم؛ نمی‌دانم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خوتو سرزنش نکن.هرکازی هم بکنی دلیل نمیشه بزنتت.

خدایا شکرت بخاطر پسر گلم...و همسر خوبم...همیشه دوست دارم بانظراتم بقیه رو خوشحال کنم و واقعا کمک کنم.امیدوارم بتونم اینکارو براتون بکنم
اول پیامم نوشتم. نیومده؟

چندبار کتک خوردم یه بار دوبار نیست.هیچی کلا از چشمم افتاده قبلا براش غش و ضعف میرفتم حالا دیگ اصلا برام مهم اگ جلوم بمیره تفاوتی به حالم نمیکنه 

 دردی که میکشی، اشتباهی که میکنی، اشکی که میریزی، حرفی که میشنوی، حس بدی که میگیری، عشقی که نمیگیری، آدمی که از دست میدی، آرامشی که نداری، محبتی که نمیبینی، انتظاری که میکشی، درون ریزی‌ای که داری، قضاوتی که میشی، آرزویی که دفن میکنی، امیدی که خاک میکنی برای هیچکس مهم نیست؛ زور الکی نزن....چقدر این متن از فروغ فرخزاد موده:«هیچ چیز راحتم نمی‌کند. نه دریا، نه آفتاب، نه درخت‌ها، نه آدم‌ها، نه فیلم‌ها، نه لباس‌هایی که تازه خریده‌ام. نمی‌دانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درخت‌ها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم؛ نمی‌دانم
خواهرش چی میخواد دم ب دم خونه ی شماست؟؟؟؟ اگ اومد خیلی دهن ب دهن شوهرت نذار


والا هر بار  سر بچه بوده که من سعی کردم به نظر خودم منافعش رو حفظ کنم. مثلا دفه دوم سر این بود که خواهرش هوس خرید به سرش زده بود تو یه پاساژ شلوغ و دوست داشت بچه رو هم ببرن و منم نرم و بمونم خونه شام درست کنم. منم گفتم این بچه ماسک نمی زنه که الان کروناست و خطرناکه بردنش اون جای شلوغ. راستش خیلی هم بهشون اطمینان نداشتم که می تونن درست مراقبش باشن نزدیک بقیه نشه. سر همین کتک خوردم دوباره و بچه هم کلی گریه کرد و شوهرم نمی دادش بغل من که آرومش کنم و سپرده بودش به خواهرش و نمی زاشت من بگیرمش و می گفت: برو خونه بابات ما بچه رو نگه می داریم. 

حالا جالبه اینجاست که وقتی خواهرهاش نیستن تقریبا خوبه با من و بچه. نمی دونم چی کار کنم.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز