شوهرم پیام داد بیا ببینمت واسه اخرین بارحرف بزنیم منم ب کسی نگفتم ب خونوادم گفتم میرم پیش دوستم رفتیم حرف زدیم گفت دوسم داره ی عرصت دیگ بهش بدم محکم بغلم کرد فشارم داد گریه کرد خیلی دلم تنگ شده براش ولی پدرمادرم کوتاه نمیان ۲۴ دادگاهمونه ننیدونم چیکارکنم چ بگم ب قاضی حکم نده واسه طلاق ازیه طرفم بابام خودش کاملا ب پیچوخم این راها واردع مجبورم جلوقاضی فقط بگم طلاق