اون روزا بابام اعتیادش رو ترک کرد....
و من خدارو شاکر💟
من جای زخم فشار و عذاب هایی ک بابت این موضوع کشیدم رو روی قلبم دارم
ولی خداروخیلی شکر،که این موضوع درست شد...خداکنه دیگه شاهدش نباشم، و انشالله ک نباشین ..
بچه ابجیمم بدنیا اومده بود عزیزان ... اره
یه دختر خوشگل و عشق خالش🌼😘😘😘
داداشمم به هدف وکالت داره تلاش میکنه...
مامانمم دیگه بهم نگفت انید چرا ازدواج نمیکنی....
میگفت میدونم ک خودت چقدر عاقلی
پس هرجور خودت صلاح میدونی :))
و فامیلی ک حرفا و زخم زبونا هنوزم ک هنوزه به راهه،،،
بااینکه زیاد نمیرم،خییلی کم میرم،،ولی بازم همیشه هستن
ولی بگم ک روی خوب هم کم ندارن..
علی و سونیا هم شاید باورتون نشه ولی زندگیشون خداروشکر خوبه
منم باهاشون خیلی دوستم...
آرمان هم با نامزدش سر میکنه و خیییلی کم میبینمش...
از آرین اصلا خبر ندارم ولی همچنان مجرده و اینجور ک میگن وارد تیم شده باز..
من از گذشته،تجربه و درس عبرتش رو برداشتم،و کینه و نفرتشو فراموش کردم...