دیشب بحثمون شد بهش گفتم نمیبری منو دنبال بیمارستان بگردیم زنگ بزنم بابام بیاد ببره
اون حرفم براش خیلی سنگین اومده. بهم گفت هر چی بشه میخوام ببرمت بیمارستان دولتی طبیعی
میزایی بزا نتونستی هم ک نزا
دیشب دلم خیلی شکست با بغض و ناراحتی خوابیدم. خیلی از درون شکستم
انقدری بی لیاقته ک اندازه نداره. منو باش دنبال دکتری هستم ک ازم برای سزارین پول نگیره و به آقا فشار نیاد. تقصیر خودمه ارزشمو میارم پایین