2777
2789

شوهرم چند وقتیه خیلی عصبی شده اخلاقش خیلی بدشده هیچ وقت سر پولی که خرج کردم دعوام نمیکرد

دو روز پیش کلیدمو تو خونه جا گذاشتم پشت در با پسر کوچیکم موندم زنگ زدم بهش گفت یه ساعت دیگه میرسه خیلی فاصله داشت تا برسه خونه با اوج ترافیک 

من دیدم پسرم طاقت نداره زنگ زدم کلید ساز اومد در خونه رو با یه طلق باز کرد به دو ثانیه😐۱۲۰ تومن هم ازم گرفت

تلفنی به شوهرم گفتم کار داری به خاطر ما نیا کلید ساز اومد نمیدونم چرا ناراحت شد گفت صبر میکردی میومدم 😐

منم ناراحت شدم براش پیام فرستادم طرز برخوردت صحیح نیست و از این حرفا شب که برگشت برای من و پسرم یه جرثقیل و یه پک آرایشی به مناسبت روز مهندس خرید و از دلم درآورد

نمیدونم حالا چرا امروز قبل اینکه بره بیرون چرا اونروز صبر نکردی و پول بی زبون رو دادی به کلید ساز اصلا نباید تو خونه پول بزارم تو همیشه به چیزای الکی میدی یه بار دیگه هم رفتی به چند تا پلاستیک دادی

در صورتی که شوهرم قبلا اینطوری نبود دستشم انقدر تنگ نیس هر چقدم خرج کنم نمیگه چقدر خرج کردی چرا الان مثل آدمای خسیس و ناخن خشک برخورد میکنه 

ازش متنفر شدم حالم بد میشه یادم میاد باهاش حرف نمیزنم از دلمم در نیورده با اینکه الان شیفته...

🙄 چقد الکی قهر میکنین

من ب معجزه نوشتن ایمان دارم چون قبلا تجربه اش رو داشتم ک خواستم رو نوشتم و بهش رسیدم وقتی تیکرم تموم شه من پیشرفت شغلی عالییی دارم در آمدم ب میزانی ک میخوام رسیده و رابطه عاطفی پایدار و سازنده ای دارم😍😍😍😍😍😍💪💪💪💪💪💪

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چقد لوسین شما 

بچه که بودم با خودم می گفتم بزرگ که شدم من دنیا رو تغییر میدم نوجوان که شدم فهمیدم دنیا خیلی بزرگه گفتم پس من کشورم را تغییر خواهم داد در جوانی گفتم کشور بزرگه شهرم رو تغییر میدم به میانسالی که رسیدم گفتم محله ی خودم رو باید تغییر بدم حالا که پیر شدم میفهمم تغییر باید از خودم شروع میکردم اگه خودم تغییر میکردم میتونستم اول خانواده و بعد محله و شهر و کشور و دنیایم رو کم کم دچار تحول کنم  

ببین واقن میگم من حتی ی هزاریم ازم برع سر چیزی ک درس میشع طبیعتن ناراحت میشدم

عمو تهرونمون دیگ شیری شدع دلم ع مردم شیری پرع رفتارشون همع شیری طورع یکی میخاد اعصابمو شیری کنع انها ب من خندیدن چون متفاوت بودم من ب انها خندیدم چون همع مث هم بودن                            من حقیقتا رو میگم ب من چ حقیقتا تو جامع فحشع  تنهایی عشقع وقتی خودمو دارم بقیع رو میخام چیکار?  بعضی چیزا از بیرون سفیدع از درون سیا                    بعضیا يه جوري اصرار دارن که بايد بچشون پسر بشه، انگار سلسله‌ی پادشاهيش بدون پسر منقرض ميشه   

کارت هم درست نبوده زنگ زدی این همه پول رو به باد دادی خو میرفتی خونه ی یکی تا میومد 

بچه که بودم با خودم می گفتم بزرگ که شدم من دنیا رو تغییر میدم نوجوان که شدم فهمیدم دنیا خیلی بزرگه گفتم پس من کشورم را تغییر خواهم داد در جوانی گفتم کشور بزرگه شهرم رو تغییر میدم به میانسالی که رسیدم گفتم محله ی خودم رو باید تغییر بدم حالا که پیر شدم میفهمم تغییر باید از خودم شروع میکردم اگه خودم تغییر میکردم میتونستم اول خانواده و بعد محله و شهر و کشور و دنیایم رو کم کم دچار تحول کنم  
زیادی سخت گرفتی شوهرتم حق داره یه جورایی میتونستی بری یه چرخ بزنی شوهرتم میرسید الکی ۱۲۰دادی

نه آخه خونمون مجتمع هست و درو خوب قفل نکرده بودم و کلید نداشتم میترسیدم برم کسی بتونه بره داخل از امنیتش ترسیدم خدایی

نه من از لحن بد و حرصیش ناراحت شدم قبلا اینطوری واسه مسائل پیش پا افتاده برخورد نمیکرد

وای طفلک خب تبریک بگو کادو بخر وای خب تو نخری کی بخره کی تبریک بگه من بودم جای تو شام خوب و کیک و کادو میدادم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز