2777
2789
عنوان

زندگی با مادرشوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 968 بازدید | 59 پست
ببین منم زودرنجم ولی ببین میتونی برنجی و ساکت بمونی؟ این مهمه ولی یه نکته دیگه رو خیلی دقت کن اگر پ ...


قبلا نمیتونستم ساکت باشم،ولی الان دارم سعی میکنم  صبورتر باشم 

با خودم اینجوری فک میکنم ک دنیا کوچیکتر از اونه که جای بد بودن و دعوا و ..باشه ،کسی هم حرفی بزنه آخر دنیا نمیشه 

(البته هنوز در حد فکرن بهشون عمل نکردم ولی میخوام تلاشمو بکنمکه در اون جد بزرگوار باشم  )سعی میکنم از کسی توقعی نداشته باشم فک میکنم زندگی اینجوری راحت تره!

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تا جایی که امکان داره نرو پیش اونا

بزار همینجور مهربون بمونین

به نام خدا 😊 الهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم                                                                                              مادرم تو فقط بخند من برایت پروانه میشوم وتا آخرعمرم دور سرت میگردم 

اصلا نرو.

چرا باید بخاطر رفتار خشنم معذرت بخوام؟؟؟؟  اونایی که منو به اینجا رسوندن , هیچوقت ازم معذرت نخواستن...                                                 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻                                                   میشه واسم دعا کنید به خواستم برسم؟ممنون                     

بهت پیشنهاد می کنم اصلا قبول نکنی

آدم های کمی هستن که تحمل بالایی دارن و خیلی اعصاب خودشون رو داغون نمی کنن

وقتی تو یه خونه باشید ناخودآگاه دخالت پیش میاد چه بخوای چه نخوای

حتی اگه بهترین خانواده شوهر باشن

خدای مهربونم خیلی خیلی دوست دارم ممنون برای تک تک معجزاتی که تو زندگیم میبینم. من یه زن سرحال و قوی هستم که تمام قد پای زندگیم ایستادم😍😍 تو من رو به جشن زندگی دعوت کردی و روا نیست که در این جشن لحظه ای ناشاد باشم

بنظرم یه چندسال اشکال نداره ولی اگه میدونی میتونی حرفتو ب کرسی بشونی کوتاه نیا.

منم اولش خیلی مقاومت کردم اما بعد بابام گف خانوادش ادمای خوبین قبول کن قبول کردم.شوهرم دوهفته بعد از عقدمون گفت بریم دنبال خونه.

اخه من خونه مادرشوهرم مجتمع مسکونیع همه عروسا اونجان.شوهرم دید چقد کرم دارن گف اینجا طاقت نمیاری.

یه زمین داشت فروخت و خریدیم.

همه جاریام به خون من تشنه ان.چون جدا زندگی میکنم

  

اگه نمیتونی خونه جدا بگیری بروپیششون وپول اجاره خونه روپس انداز کنین من هم طبقه بالاشون هستم ومشکلی ندارم از اول باید حد وحدودای زندگیتو مشخص کنی وزیاد نری خونشون و از الان یاد بگیر که دعواهاتونونزار بدونن سعی کن یکم دوری کنی تا نتونن به خودشون اجازه دخالت بدن

بین بستگی به شوهرت داره که چجوری باخانوادش برخورد کرده باشه یعنی زبون داره جلو خانوادش بایسته یا نه

ولی ازقدیم گفتن دوری و دوستی

هرچقدر دورتر عزت و احترتمتم بیشتر تو۱۰۰۰۰۰۰۰۰یه پدر شوهر ومادرشوهرپیدامیشه کاری به کار عروس نداشته باشه

الان شوهرمن اصلا از روز اول نزاشت خانوادش تو زندگیمون دخالت کنن ولی بازم میبینی مادر شوهرم حرف خودشو میزد اخر یه سری شوهرم رک برگشت گفت مادرمن اگه بازنم مشکل داری بیا به خودم بگو خودم جوابتو میدم یا خودم میرم باهاش حرف میزنم هیچکس حق نداره به زن من چیزی بگه

الان مادر خوده من ۲۵سال با مادر شوهرش تو یه ساختمان نشست الان۲ساله جداشده احترامشون از قبل خیلی خیلی بیشتره حالا مادر شوهرش زن عموش بود

بازم خودت میدونی شرایط زندگی هرکس رو خودش بهتراز همه میدونهپ

چون دارن بهت حسودی میکنن که شوهرت چطور بهت عزت گذاشته و خونه وزندگی مستقل داری

خب اونا هم میخواستن خودشونو جمع و جور کنن.اخه زندگی با مادرشوهر بهشون ساخته.فکر کن...مادرشوهر من نون میخره واسه همه.پیاز و سیب زمینی و اینا هم یه حیاط خلوت دارن همه میرن از اونجا برمیدارن.مواد شوینده بهشون میده.اگه غذا درست کنه حتماااا یدونه بشقابشو به هرکدوم میده بقول خودش نمکشو بچشن.

بعد من و شوهرم رو پای خودمونیم. مادرشوهرم واسه ما خسیس نیستا اما ما انصاف داریم نمیخوایم پدرشوهرم تو این سن مجبور بشه کارگری کنه بده ما بخوریم.اونا هم کلاشن هم حسودی میکنن در واقع هم خدارو میخوان هم خرما

  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز