بچها من شوهرم اعتیاد داشت الان نزدیک ۴ماهه ترک کرده وقتی که استفاده میکرد انقدرر با احساس بود که حد نداشت بدون بغل من نمیخواد انقدر نازمو میکشید قربون صدقم میرفت...اما حالا عادت کردم دیگه شبا بغلم نکنه تازه داشتم با این کنار میومدم که دوشبه جاشو ازم جدامیکنه امشبم اومد بهم گفت نمیتونم رو تخت بخوابم میرم پذیرایی بخوابم فهمید ناراحت شدم فقط اومد گفت بوسم کن بدونم ناراحت نیستی منم الکی بوسش کردم بره رفت گفت حالا ببینم شاید اومدم منم گفتم نمیخوام بیای به شوخی گفت خودخواهه بیشور گفت وقتی اونجا میخوابم راحت نیستم چیکارکنم منه بدبخت بیچارم وقتی اون پیشم نمیخوابه خواب ازسرم میپره الان دوشبه که اونجا میخوابه صبح انگار که یه چی گم کرده باشم میرم پذیرایی میبینم خوابیده ناچار میام تنها میخوابم این طرف..وای بچا دلم تنگ شده واسه بغل کردناش واسه این که جز اینکه نیاز جنسی داشته باشه بیاد سمتم