سال ۹۶ هم بابابزرگ من، یهو مشخص شد سرطان داره و دکتر گفت نهایتاً یک ماه زنده است. بابام اینا بهش چیزی نگفتن بردنش خونه و با یکی از عمه هام شبانه روز پیشش بودن. ۵ ماه گذشت خیلی امید به خوب شدن داشت، خیلی از لحاظ جسمی و روحی تلاش می کرد خوب بشه. تا اینکه از طریق یه آشنا که اومده بود عیادتش متوجه شد پزشکها قطع امید کردن ازش، بعد دو هفته فوت شد.
امید به زندگی خیلی مهمه. و البته خواست خدا. ان شاءالله خدا صلاحش رو در شفا قرار بده.